شیرین زبانی
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۲۶ ب.ظ
شیرین زبانی
روزی علی (ع) در منزل نشسته بود و دو کودک خردسال او عباس (ع) و زینب (س) در طرف راست و چپ ایشان نشسته بودند. علی (ع) به عباس (ع) فرمود : «بگو یک». گفت : «یک». فرمود «بگو دو» . گفت : «حیا دارم با زبانی که یک گفتم ، دو بگویم». علی (ع) چشمان عباس را بوسید. بعد زینب (س) گفت : «پدر جان آیا ما را دوست داری ؟». فرمود : «بله ، فرزندان ما پاره های جگر ما هستند ». گفت : «دو محبت در دل مردان با ایمان نمی گنجد. دوستی خدا و دوستی فرزند. ناچار باید گفت : به نسبت به ما مهربانی ، ولی محبت خالص برای خداست». این جمله ی زیبا از زبان زینب خردسال ، برای علی (ع) جالب بود . نسبت به آن دو کودک ابراز محبت کرد و آن دو را تشویق کرد.(13)
- ۹۱/۱۲/۲۵