نقطه ها

وبلاگی برای سرگرمی، آموزش، فناوری و ...

نقطه ها

وبلاگی برای سرگرمی، آموزش، فناوری و ...

نقطه ها

وبلاگ نقطه ها، وبلاگی برای اخبار، فناوری و تکنولوژی، طنز ، تفریخ و سرگرمی است.

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۳
مهر

گرز آتشین بر سر مخالف امام علی (علیه السلام)


مرحوم علامه طباطبایی از قول استاد برجسته خود «حاج میرزا علی آقا قاضی» داستان تکان دهنده ای را در زمینه سزای مخالفت با امامت علی (علیه السلام) را بیان می کند که ما در اینجا به گزیده ای از آن اشاره می کنیم: ایشان می فرماید: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما مادری از دنیا رفت، به هنگام دفن آن مادر، دخترش درا ثر شدت علاقه ای که به مادر داشت فریاد می زد: «من از مادرم جدا نمی شوم» بازماندگان هرچه تلاش کردند تا او را آرام کنند، نتوانستند، سرانجام تصمیم بر آن شد که او نیز همراه مادرش در قبر بخوابد. اما روی قبر را نپوشاندند، بلکه تخته ای روی آن قرار دادند تا هرگاه بخواهد از آن بیرون آید. آن شب دختر کنار جنازه ی مادر در قبر خوابید، فردای آن شب به سراغ آن قبر آمدند تا از احوال آن دختر مطلع شوند، هنگامی که تخته را برداشتند، ناگهان دیدند تمام موهای سر او سفید شده است! از او سوأل کردند چرا این طور شده ای؟ در پاسخ گفت: آن شب درکنار جنازه ی مادر خوابیدم، ناگهان دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف من ایستادند، و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول بازجویی از عقاید مادرم شدند مادر به آن سوألات پاسخ درست می داد. تا اینکه رسیدند به این پرسش که امام تو کیست؟ آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود، فرمود: «لَستُ لها بإمام» من امام او نیستم. آن مرد محترم امام علی (علیه السلام) بود.

در آن هنگام آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه کشید، من در اثر وحشت و ترس زیاد، به این وضع که می بینید در آمدم...
  • علی نورشرق
۱۳
مهر

نماز علی(ع)

هنگامی که امام علی(ع) مشغول نماز می شد گوشش نمی شنید و چشمش نمی دید و زمین و اسمان و همه مافیها از خاطرش محو می شد و با تمام وجود توجه خود را به مبدا حقیقت معطوف می داشت. در موقع نماز بدنش در محراب بود اما روحش به سوی خدا ی رحمن در پرواز و ان گونه در ذات حق فانی می شد که به کلی از پیرامون خود غافل می گشت و چنان که خود فرمود به چپ و راست توجه نمی کرد و کسانی را که در طرف چپ و راستش بودند نمی شناخت.

 

  • علی نورشرق
۱۳
مهر
(سه کار مشکوک و مقبول )

عبداللّه بن عبّاس حکایت کند:
در یکى از روزها مقدار سیصد دینار به عنوان هدیه ، خدمت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله داده شد و حضرت تمامى آن ها را به علىّ بن ابى طالب علیه السلام عطا نمود.
سپس ابن عبّاس افزود: امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : من آن سیصد دینار را گرفته و خوشحال شدم و با خود گفتم : امشب مقدارى از آن ها را در راه خدا صدقه مى دهم تا خداوند قبول فرماید
؛ و چون نماز عشاء را پشت سر پیغمبر خدا به جماعت خواندم ، یک صد دینار آن ها را به زنى درمانده دادم .

 
  • علی نورشرق
۱۳
مهر

بعد از آن که عثمان ، روز جمعه هیجدهم ذى الحجّه کشته شد، مسلمین متوجّه امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام گشتند تا با آن حضرت بیعت کنند.

پس هنگامى که حضرت در یکى از باغات مشغول کار بود، عدّه اى از مهاجرین و انصار به همراه طلحه و زبیر وارد شدند؛ و چون خواستند با حضرت بیعت کنند، اظهار فرمود: شما نیازى به من ندارید و هر که غیر از من انتخاب کنید، من راضى خواهم بود.

 

  • علی نورشرق
۱۳
مهر

سر چشمه فضیلت

جرج جرداق اشعاری از یک مسیحی درباره حضرت علی(ع) نقل می کند. ان مسیحی در اشعارش می گوید اگر به من اعتراض شود که تو باید شعر برای پاپ بگویی. چرا درباره ی علی شعر گفته ای؟! جواب می دهم که من عاشق فضیلتم و سر چشمه فضیلت را علی دیدم پس برای او شعر گفتم.

  • علی نورشرق
۱۳
مهر
خشک کردن پیراهن

(( ابی اسحاق سبیعی می گوید روز جمعه ای بر دوش پدرم سوار بودم و امیر المومنین(ع) بر منبر خطبه می خواند و پیراهنش را تکان می داد. به پدرم گفتم ایا امیر المومنین گرمش است؟پدرم جواب داد گرما و سرما در کار نیست. پیراهنش را شسته و چون پیراهن دیگری نداشته ان را تکان می دهد تا زود تر خشک شود)).

  • علی نورشرق
۰۵
مهر

پدر یتیمان

مقداری عسل و انجیل از همدان و حلوان برای حضرت آورده اند.امر فرمود بین یتیمان تقسیم کنند و خود حضرت بچه های یتیم را نوازش می کرد و از عسل و انجیر به دهانشان می گذاشت.عرض می کردند چرا شما این کار را می کنید ؟ می فرمود امام پدر یتیمان است.این عمل را انجام می دهم تا احساس بی پدری نکنند.

  • علی نورشرق